یگانهیگانه، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

یگانه جون

دختر که داشته باشی...

  دختر که داشته باشی،   با خود تصور می کنی   پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای طلایی اش -وقتی کمی بلند تر شوند- ... و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان   دختر که داشته باشی،   خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی   که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده   به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود   و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی   انتظار روزی را می کشی که با هم   بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ   و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده   گرانبهاتری...
19 اسفند 1392

یاد خدا

                                                  کودک تشنه بود لیوان شکسته ای را برداشت تا آب بخورد. مادر دوید لیوان را گرفت تا کودکش آسیب نبیند. کودک گریست وفریاد زد :دوستت ندارم. مادر لبخند زد وگفت:اما من دوستت دارم. کودک عصبانی تر از قبل پاسخ داد:دوستت ندارم. مادرمهربانتر از قبل پاسخ داد:من همیشه دوستت دارم. بنده ای حاجتی داشت گریه و زاری میکرد. خدا میدانست که اگر حاجتش رابرآورده کندبه ضرر بنده اش است. اشکهای بنده اش را دید اما حاجتش را نداد. ...
12 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یگانه جون می باشد